کسی که مصرع ب

ی سرپناهـــــــم را بغل کرده ــنشسته توی چشمانــم نگاهـــــــــم را بغل کردهکسی که بین موهایم به رنگ "گندم" عادت کرد ــ"هبوطش" را نفهمید و "گناهــــــــم" را بغل کرده
نشستم پای این کُنده که دودش را به خـوردم دادورم کرده گلویم بس که آهــــــــــــــم را بغل کرده
پلنگ وحشی چشمم به تو درآب چنگ انداخت ــمن از این برکه بیزارم که ماهـــــــــم را بغل کرده!
تحصن میکنی در من، برایم شرط بگــــــــــذاری ــتو یک مشروطه خواهی که سپاهــم را بغل کرده
دلم را بُر نزن دیگر، نمیفهمی چه خوشــــحالم ــکه آخر "بی بیِ" چشم تو "شاهم" را بغل کرده!
دوباره دزدکی "گیــــــلاس" میچینم زمانیــــکه ــلبت لب های سرخ ِ روسیاهــــــــم را بغل کرده
از اینکه جاده هــــــا بویِ تورا دارند فهمــــــیدم ــخیابان های آغوش ِ تو راهــــــــــــم را بغل کرده!