دزد عارف، دفتر تحقیق برد!
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس

گفت قاضی: کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت: از مردم آزاری چه سود؟

گفت: بدکردار را بد کیفر است
گفت: بد کار از منافق بهتر است

گفت: هان بر گوی شغل خویشتن

گفت: هستم همچو قاضی راهزن

گفت: آن زرها که بُردستی کجاست؟
گفت: در همیان تلبیس شماست

گفت: آن لعل بدخشانی چه شد؟
گفت: می دانیم و می دانی چه شد

گفت: پیش کیست آن روشن نگین؟
گفت: بیرون آر دست از آستین

دزدی پنهان و پیدا، کار تست
مال دزدی، جمله در انبار تست

تو قلم بر حکم داور می بری
من ز دیوار و تو از در می بری

حد به گردن داری و حد می زنی
گر یکی باید زدن، صد می زنی

می زنم گر من ره خلق، ای رفیق
در ره شرعی تو قُطّاع الطّریق

می‌برم من جامه‌ی درویش عور
تو ربا و رشوه می گیری به زور

دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم

من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیه دل مدرک و حکم و سند

دزد جاهل، گر یکی ابریق برد
دزد عارف، دفتر تحقیق برد







پروین اعتصامی