از غم عشق حکایت به صبا نتوان کردگله از دوست به هربی سر و پا نتوان کردگر بدلجویی عشاق ز جا برخیزیچه قیامت که ز هر سوی بپا نتوان کردگفت ناصح که دوای غم "الفت" صبر استراست فرمود ولیکن بخدا نتوان کرد
از غم عشق حکایت به صبا نتوان کردگله از دوست به هربی سر و پا نتوان کردگر بدلجویی عشاق ز جا برخیزیچه قیامت که ز هر سوی بپا نتوان کردگفت ناصح که دوای غم "الفت" صبر استراست فرمود ولیکن بخدا نتوان کرد
نه صدایش را نازک می کرد و نه دستانش را ” آردی ” . . .از کجا باید به ” گرگ ” بودنش شک میکردم ؟!
تلخم مانند خنده های بی حوصله
میگه دوستم داره...... منم دوستش دارم
چشم براه
چشم براه
عشق قشنگه حتی اگه زیر بارون خیس بشی
چیزی که مهمه عشق باشه نه هوس![]()