این همه ناز پس از ناز نباید می کردبی گمان پنجره را باز نباید می کرد
چشم گستاخ پر از شیطنتش بی شبهه
در هلاک دلم اغماض نباید می کرد
نیش خندی زدو تارِدل من را لرزاند
کوک خود را به غمم ساز نباید می کرد
رنگ رخساره ی نامرد به همراه جنون
عشق را پیش تو ابراز نباید می کرد
عطر آمیخته ات با نفس باد صبا
پیش این کور دل اعجاز نباید می کرد
قلب غارت زده ی کشور بی سامانم
جنگ را باهمه آغاز نباید می کرد
بعد عمری عقب افتادگیش می فهمدمرغ اهلی شده پرواز نباید می کرد
![]()