صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 16

موضوع: تلخ است که لبریز حقایق شده است

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116

    تلخ است که لبریز حقایق شده است

    تلخ است که لبریز حقایق شده است
    زرد است که با درد موافق شده است
    عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی ...
    پاییز ، بهاریست که عاشق شده است

    در لحظه های دور از.............. تو
    گم شده ام
    دستم را بگیر ای معبود من..

    ﺧ‌ﺪﺍی ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ

    می ﮔﻮیند بزﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ،
    ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ...

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    این طرف مشتی صدف آنجا کمی گل ریخته
    موج، ماهیهای عاشق را به ساحل ریخته
    بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌ ایست
    بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته
    مرگ حق دارد که از من روی برگردانده است
    زندگی در کام من زهر هلاهل ریخته
    هر چه دام افکندم، آهوها گریزان‌تر شدند
    حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته
    هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
    هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته
    زاهدی با کوزه‌ای خالی ز دریا بازگشت

    گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته
    .

    زمستان است !......سهمش در میان سرد و سپید که به حراج می رود
    گویی که دیگر نه شبنم ست و نه برگی...نه طراوتی که به تاراج می رود
    انجماد است !
    بیرحمانه طغیان می کند
    تازیانه می خشکاند و
    آرام بخواب می برد
    در این ضجه های خیال انگیز و سکوت پرطنین
    سرآسیمه تو را می شنوم
    و به یکباره تو را می خوانم
    بیا ! ...
    بیا تو ای گرمترین حادثه من
    بیا و بر من ببار
    که توان راه رفتن دگر
    نه تجسم است و
    نه گذرا در خواب
    سرد است و پاهایم
    ایستاده و سرگردان به راه
    رها می کنم کوله بار خاطره ها



  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد
    ونسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا می روبد
    بوی هجرت می آید
    بالش من پر آواز پر چلچله ها ست

    صبح خواهد شد
    و به این کاسه آب
    آسمان هجرت خواهد کرد
    باید امشب بروم


    من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
    حرفی از جنس زمان نشنیدم
    هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
    کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
    هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت

    من به اندازه یک ابر دلم میگیرد
    شبی از شب ها
    مردی از من پرسید
    تا طلوع انگور چند ساعت راه است ؟
    باید امشب بروم
    باید امشب چمدانی را
    که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
    و به سمتی بروم
    که درختان حماسی پیداست
    رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می
    خواند

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    سخن بی تــــــــو مگر جای شنیدن دارد؟
    نفسم بی تــــــــو کجا نای دمیدن دارد؟
    علت کوری یعقوب نبی معلوم است
    شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد…
    و خدا خواست که یک عمر نبیند… یعقوب.. شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
    خدایا! کژی ها و کاستی ها، پیراهنی از ننگ و نیستی بر تنم پوشانیده،

    دوری از آغوش مهربان تو، مرا در لباسی از بیچارگی و سرگشتگی در آورده است.

    سنگینی گناه،دلم رازیرگامهای سیاهش له می کندو نفسم را در تپش لحظه ها به شماره می اندازد.

    ای آرزوی دل عاشقم!
    ای امید دل شکسته ام! سراغ دلم را بگیر و از سنگینی و سیاهی گناه رهایش کن!

    به خودت قسم، به بزرگی ات قسم، به مهربانی ات قسم ای مهربان!

    جز تو دیگری را توان بر آن نیست و جز آغوش مهربان تو جایی برای بند زدن دل شکسته ام نمی یابم.

    نگاهم کن که چه بی مقدار بر خاک نشسته ام و سر به دیوار خانه ات گذاشته ام.

    در به رویم باز کن که اگر نگشایی، در دیگری به رویم باز نمی شود.

    اگر ردم کنی سراغ که را بگیرم؟ کدام در را بکوبم؟ کجا بروم؟ به که شکایت کنم؟ چه بگویم. چه بخواهم؟
    آه آه... بدا به حال من، افسوس بر رسوایی ام، صد حیف بر ناراستی ام و دریغ از این همه کاستی ام.




  5. Top | #5

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    کـشـتـی نـسـاز ای نــوح طــوفـان نخواهد آمد
    بـر شــوره زار دلــهــا بــــــــــاران نـخـواهد آمد
    شــایــد خـــدا بـه شــعــرم لــبخند زند ولیکن
    جائی که سفره خالیست مـهـمـان نخواهد آمد
    رفـتـی کــلاس اول ایــن جــملــه را عوض کن
    آن مـــــرد تــا نــیــایــد بــــــــــاران نخواهد آمد ...


    با هر بهانه و هوسی عاشقت شده است
    فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است
    چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود
    گیرم که برکه ای نفسی .عاشقت شده است
    ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
    یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است
    پر می کشی و وای به حال پرنده ای
    کز پشت میله قفسی عاشقت شده است
    آیینه ای و آه که هرگز برای تو
    فرقی نمی کندچه کسی عاشقت شده است
    ***
    شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم



    از خیر تماممان گذشتی آقا...











  6. Top | #6

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    دلم امروز گواه است کسی می آید
    حتم دارم خبری هست گمانم باید
    فال حافظ هم هربار که می گیرم باز
    مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
    باید از جاده بپرسم که چرا می رقصد
    مست موسیقی گامی شده باشد شاید
    ماه در دست به دنبال که اینگونه زمین
    مست می چرخد و یک لحظه نمی آساید
    گله کم نیست ولی لب ز سخن خواهم بست
    اگر آن چهره به لبخند لبی بگشاید


    پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
    یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می برند که زندانی ات کنند
    ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
    یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
    آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند..
    .




  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    افتـاد سنگـــــی از لـب بامـی
    بـر سـر عـارف نـکـونـامــی
    گفت حمد ای خدای بنده نواز

    شکـر ای کـریم سنـگ انداز...
    رهروی‌گفت این‌چه‌گفتار‌است
    کی‌خدا شکرخواه آزار ‌است
    خنده‌ای کـرد و گـفت آن دانـا
    تـو چه دانی حدیث او بـا ما
    خواست‌گویدبه‌خفیه درگوشم
    که‌ای‌فلانی‌نیستی‌فرامو شم...
    خدایا فراموشم نکن

  8. Top | #8

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    می رهم از خویش و می مانم زخویش
    هرچه برجا مانده ویران می شود
    روح من چون بادبان قایقی
    در افق ها دور و پنهان می شود ......



    آنچه می خواهیم نیستیم وآنچه هستیم نمی خواهیم . آنچه دوست داریم، نداریم. و آنچه را داریم، دوست نداریم. وعجیب است هنوز امیدوار به فردایی روشن هستیم.ساعت ها را بگذاریدبخوابند بیهوده زیستن نیازی به شمردن ندارد...

    ای فرزند آدم...

    دل به دنیا مبند... و با دنیا انس مگیر...

    دنیا بسیار کوچکتر از آن است که...

    پاداش و مزد حتی لحظه ای از خاطر تو باشد

    و بهای حتی پاره ای از دل تو شمرده شود

    جان آسمانی تو جز من قیمتی ندارد

    و جز بهشت من هیچ چیز نمی تواند
    هزینه وجود تو را جبران کند



  9. Top | #9

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    کودکی سیبی بود برشاخه احساس وجودکودکی سرخ گلی بود در آن سوی بهارکودکی بوته سرسبزی بود رسته در باغچه رویاهاکودکی خواندن شیوای قناری ها بودکودکی چلچله ای بود پر از شوق سفر...کودکی شیطنت ماهی سرخی بود در حوض حیاتکودکی بوسه نوشینی بود که من از لب های شیدایی دزدیدمکودکی خوشه انگوری بود که من از تاک رفاقت چیدم
    کودکی حرف قشنگی بود در جمله عمر... کودکی بیت لطیفی بود در شعر امید کودکی نغمه زیبای شکوفایی بود... کودکی پاکی سرچشمه بیداری بود کودکی بازی پروانه دل بود در آبی عطش ... کودکی رقص گل نیلوفر بود در آب کودکی تابش پرتو های ایمان بود ... کودکی خنده شفاف دلی شادان بود کودکی وصلت جادویی شب با مهتاب ... کودکی اوج هم آغوشی بیداری و خواب کودکی رقص گل قاصدکی بود پر از شور و شتاب .. کودکی زمزمه ای دلکش و جان پرور بود کودکی نرمی لالایی یک مادر بودیاد ان دوره شیرین زکف رفته به خیر یاد ان کودک در خاطره ها خفته بخیر

  10. Top | #10

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    1770
    نوشته ها
    16
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 53.0.2785.116
    ناودانها شر شر باران بی صبری است
    آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است
    کفشهایی منتظر در چارچوب در
    کوله باری مختصر لبریز بی صبری است
    پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد
    در تب دردی که مثل زندگی جبری است
    و سرانگشتی به روی شیشه های مات
    بار دیگر می نویسد : " خانه ام ابری است "


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن