می سپارم دل به دریا، بی خیالمی شمارم لحظه ها را، بی خیالمی کشم بر دفتر نقاشی امنقش های زشت و زیبا، بی خیالدوره گردی می شوم هر شب چو بادميكنم تکرار غزل ها، بی خیال
لا به لای آن غزل ها می کشم
سرنوشت خیس خود را، بی خیالگاه در آشفته بازار دلممی شوم تنهای تنها، بی خیالبی خبر از شعر پر تشویش عشقمی کنم خود را تماشا بی خیالگاه می سازم برای روح خودنردبانی تا ثریا، بی خیالگاه از ترس نبود مصرعیمی زنم عمری تقلا، بی خیالبی خیالم با خود اما با تو منحرف هایی دارم اما... بی خیال