عشق یعنی تشنهای خود نیز اگر ، واگذاری آب را بر تشنهتر! ...
عشق را دیدی خودت را خاک كن! سینهات را در حضورش چاک كن! ...
عشق یعنی ظاهر باطن نما! باطنی آكنده از نور خدا! ...
عشق یعنی آنچنان در نیستی ، تا كه معشوقت نداند كیستی! ...
عشق یعنی ذهن زیباآفرین آسمانی كردن ِ روی زمین! ...
عشق گوید مست شو گر عاقلی از شراب غیر انگوری ولی! ...
هر كه با عشق آشنا شد ، مست شد! وارد یک راه بی بنبست شد! ...
هر كجا عشق آید و ساكن شود ، هر چه ناممكن بوَد ، ممكن شود! ...
در جهان هر كار خوب و ماندنیست ، ردّپای عشق در او دیدنیست! ...
عشق یعنی شور هستی در كلام! عشق یعنی شعر ، مستی ، والسلام! ...![]()