كافر همه را بكیش خود پندارد !
كاچی بهتر از هیچی است !
كار از محكم كاری عیب نمیكنه !
كار خر و خوردن یابو !
كار بوزینه نیست نجاری !
كارد، دسته خودشو نمی بره !
كار، نشد نداره !
كار نباشه زرنگه !
كار هر بز نیست خرمن كوفتن --- گاو نر میخواهد و مرد كهن .
كاری بكن بهر ثواب - نه سیخ بسوزه نه كباب !
كاسه گرمتر از آش !
كاسه جائی رود كه شاه تغار باز آید !
كاسه را كاشی میشكنه، تاوانش را قمی میده !
كاشكی ننم زنده میشد - این دورانم دیده میشد !
كاشكی را كاشتند سبز نشد !
كاه از خودت نیست كاهدون كه از خودته !
كاه بده، كالا بده، دو غاز و نیم بالا بده !
كاه پیش سگ، استخوان پیش خر !
كاه را در چشم مردم می بینه كوه را در چشم خودش نمی بینه !
كاهل به آب نمیرفت، وقتی میرفت خمره میبرد !
كباب پخته نگردد مگر به گردیدن !
كبكش خروس میخونه !
كپه هم با فعله است ؟!
كجا خوشه؟ اونجا كه دل خوشه !
كج میگه اما رج میگه !
كچلی را گفتند: چرا زلف نمیگذاری ؟ گفت : من از این قرتی گریها خوشم نمیاد !
كچل نشو كه همه كچلی بخت نداره !
كچلیش، كم آوازش !
كدخدا را ببین ، ده را بچاپ !
كرایه نشین، خوش نشینه !
كرم داران عالم را درم نیست --- درم داران عالم را كرم نیست !
كرم درخت از خود درخته !
كژدم را گفتند: چرا بزمستان در نمیآئی ؟ گفت : بتابستانم چه حرمت است كه در زمستان نیز بیرون آیم ؟!
كس را وقوف نیست كه انجام كار چیست ! (( هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار )) [[ حافظ ]]
كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من !
كسی دعا میكنه زنش نمیره كه خواهر زن نداشته باشه !
كسی را در قبر دیگری نمی گذارند !
كسی كه از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نمیشه !
كسی كه از گرگ میترسه گوسفند نگه نمیداره !
كسی كه با مادرش زنا كنه، با دیگران چها كنه !
كسی كه منار میدزده ، اول چاهش را میكنه !
كسی كه خربزه می خوره، پای لرزش هم میشینه !
كشته از بسكه فزونست كفن نتوان كرد !
كفاف كی دهد این باده بمستی ما --- خم سپهر تهی شد ز می پرستی ما .
كف دستی كه مو نداره از كجاش میكنند ؟!
كفتر صناری، یاكریم نمیخونه !
كفتر چاهی جاش توی چاهه !
كفشات جفت ، حرفات مفت !
كفشاش یكی نوحه میخونه، یكی سینه میزنه !
كفگیرش به ته دیگ خورده !
كلاغ آمد چریدن یاد بگیره پریدن هم یادش رفت !
كلاغ از وقتی بچه دار شد ، شكم سیر بخود ندید !
كلاغ از باغمون قهر كرد، یك گردو منفعت ما !
كلاغ خواست راه رفتن كبك را یاد بگیره راه رفتن خودش هم یادش رفت !
كلاغ، روده خودش در آمده بود اونوقت میگفت : من جراحم !
كلاغ سر لونه خودش قارقار نمیكنه !
كل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی !
كلاه را كه به هوا بیندازی تا پائین بیاید هزار تا چرخ میخوره !
كلاه كچل را آب برد گفت : برای سرم گشاد بود !
كلفتی نون را بگیر و نازكی كار را !
كلوخ انداز را پاداش سنگ است --- جواب است ای برادر این نه جنگ است .
كله اش بوی قرمه سبزی میده !
كله پز برخاست سگ جایش شنست !
كله گنجشكی خورده !
كمال همنشین در من اثر كرد --- وگر نه من همان خاكم كه هستم . [[ سعدی]]
كم بخور همیشه بخور !
كمم گیری كمت گیرم - نمرده ماتمت گیرم !
كنار گود نشسته میگه لنگش كن !
كند همجنس با همجنس پرواز ! (( كبوتر با كبوتر باز با باز ...))
كنگر خورده لنگر انداخته !
كور از خدا چی میخواهد ؟ دو چشم بینا !
كور خود و بینای مردم !
كورشه اون دكانداری كه مشتری خودشو نشناسه !
كور را چه به شب نشینی !
كور كور را میجوره آب گودال را !
كور هر چی توی چنته خودشه خیال میكنه توی چنته رفیقش هم هست !
كوری دخترش هیچ، داماد خوشگل هم میخواهد !
كوزه خالی، زود از لب بام میافته !
كوزه گر از كوزه شكسته آب میخوره !
كوزه نو آب خنك داره !
كوزه نو دو روز آب را سرد نگه میداره !
كوسه دنبال ریش رفت سیبیلشم از دست داد !
كوسه و ریش پهن !
كو فرصت ؟!
كوه بكوه نمیرسه، آدم به آدم میرسه !
كوه ، موش زائیده !