نزده مي رقصد.
ناز شست گرفت.
نازک نارنجي است.
نام در کرده است.
نان به هم قرض مي دهند.
نان خودت را مي خوري، چرا حرف مردم را مي زني.
نان به نرخ روز مي خورد.
نانش توي روغن است.
نانش را آجر کردند.
نان ندارد بخورد پياز مي خورد که اشتهايش باز شود.
نابرده رنج گنج ميسر نمي شود --- مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد !
ناخوانده به خانه خدا نتوان رفت !
ناز عروس به جهازه !
نازكش داري ناز كن، نداري پاهاتو دراز كن !
نبرد رگي تا نخواهد خداي ! ( اگر تيغ عالم جنبد ز جاي )
نخود توي شله زرد !
نخودچي توي جيبم ميكني اونوقت سرم را ميشكني ؟
نخودچي شو دزديده !
نخود همه آش !
نذر ميكنم واسه سرم خودم ميخورم و پسرم !
نردبون، پله به پله !
نردبون دزدها !
نزديك شتر نخواب تا خواب آشفته نبيني !
نزن در كسي را تا نزنند درت را !
نسيه نسيه آخر به دعوا نسيه !
نشسته پاكه !
نفسش از جاي گرم در مياد !
نكرده كار نبرند به كار !
نگاه بدست ننه كن مثل ننه غربيله كن !
نوشدارو بعد از مرگ سهراب !
نوكر باب، شيش ماه چاقه شيش ماه لاغر !
نوكر بي جيره و مواجب تاج سر آقاست !
نوكه اومد به بازار كهنه مي شه دلازار !
نون اينجا آب اينجا - كجا بروم به از اينجا ؟
نون بدو، آب بدو، تو بدنبالش بدو !
نون بده، فرمون بده !
نون بهمه كس بده، اما نان همه كس مخور !
نونت را با آب بخور منت آبدوغ نكش !
نون را به اشتهاي مردم نميشه خورد !
نون را بايد جويد توي دهنش گذاشت !
نونش را پشت شيشه ميماله !
نون نامردي توي شكم مرد نميمونه !
نون نكش آب لوله كش !
نه آب و نه آباداني نه گلبانگ مسلماني !
نه آفتاب از اين گرم تر ميشود و نه غلام از اين سياه تر !
نه از من جو، نه از تو دو، بخور كاهي برو راهي !نه باون خميري نه باين فطيري !
نه به اون شوري شوري نه باين بي نمكي !
نه بباره نه به داره، اسمش خاله موندگاره !
نه بر مرده بر زنده بايد گريست ! ( گر اين تير از تركش رستمي است ) [ فردوسي ]
نه پسر دنيائيم نه دختر آخرت !
نه پشت دارم نه مشت !
نه پير را براي خر خريدن بفرست نه جوان را براي زن گرفتن !
نه خاني اومده نه خاني رفته !
نه چك زدم نه چونه، عروس اومد به خونه !
نه خود خوري نه كس دهي گنده كني به سگ دهي !
نه در غربت دلم شاد و نه روئي در وطن دارم ! --- الهي بخت برگردد از طالع كه من دارم
نه دزد باش نه دزد زده !
نه راه پس دارم نه راه پيش !
نه سر پيازم نه ته پياز !
نه سر كرباسم نه ته كرباس !
نه سرم را بشكن نه گردو توي دومنم كن !
نه سيخ بسوره نه كباب ! ( كاري به كن بهر ثواب )
نه عروس دنيا نه داماد آخرت !
نه مال دارم ديوان ببره نه ايمان دارم شيطان ببره !
نه نماز شبگير كن نه آب توي شير كن !
نه هر كه سر نتراشد قلندري داند !
نشسته کنار گود، مي گويد لنگش کن.
نطفش کور شد.
نغمه مخالفت سرداد.
نفسش از جاي گرم بلند مي شود.
ني به نوك دماغش نميرسه !
نيش عقرب نه از ره كين است --- اقتضاي طبيعتش اين است !
نيكي و پرسش ؟
نفوس بد مي زند.
نقد را عشق است.
نقره داغ مي کند.
نقش بر آب است.
نقش بر آب کرد.
نقش بازي مي کند.
نقل محافل شده است.
نک و نال مي کند.
نگو تا نشنوي.
نماز جعفر طيار مي خواند.
نم پس نمي دهد.
نمک به حرام است.ش