امشب بیا و حس مرا بی قفس بکش
از راه دور بوی تنم را نفس بکش



یر دشتهای بی کسی ام ، هر شقایقی

روییده بود ، چیده ، کمی خار و خس بکش



طعمی که بوسه ام به لبانت چشانده بود

مثل شراب یا عسل ، اصلا نه ، گس بکش



خیری از عشق با تو ندیدم بیا کمی

بگذر از این ریا و مرا پر هوس بکش



من تشنه ام که همشب تنهایی ات شوم . . .

ای دل بخواب و باز خیالی عبث بکش . . .