نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: فصل سرد لبخند

Threaded View

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    220
    نوشته ها
    24
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 12 بار در 10 پست
    Windows NT 6.3 Chrome 43.0.2357.130

    Question فصل سرد لبخند

    فصل سرد لبخند
    در اوج عالم توهم و رويا
    در پهناي عميق عشق
    وسعت رهايي بي همتا
    خارج از اين گلمه هاي بي معنا
    خارج از سکوتي سرد
    خارج از چشمهاي اشکبارت
    دل غمگينت صداي آرامت
    جايي هست در عمق خيال
    در آنجا نگاهي را خواهم يافت
    خارج از اين وزيدن ها
    زماني که دلم روياي پرواز ميخواهد
    در عمق قطره اي از اشک خشکت غرق شوم
    آرام باش کمي
    کمي بخند
    تا فراموش شود
    کمي آرام تر باش
    ما زخمهايمان آنقدر زياد شده که هيچ چسب زخمي قدرت تحمل ما را ندارند
    چسب زخم ها هم از ما بيزار اند
    اين هواي گنگ و مبهم را ميتوان گذاشت کنار
    تا باز باد سردي بوزد لاي آن گيسوهاي لختت
    تو چه ميخواستي
    چه وابستگي اي بود؟
    بودن برخي از همان ابتدا
    براي ما کافي نيست
    نه
    نميماند در همين شرايط
    در اوج دلتنگي
    فرياد کشيدن محال است
    شايد براي همين لبخند نميزنم گلم
    خنده هايم گذراست گذرا
    دلخوشي ميدانم براي تو هم نمانده
    بهتر است آرام بمانيم
    دلت نخواسته آيا دست نوازشي که از ته درياي تنهاييت بر آمده است
    شايد هردو آراميم
    گوش کن...
    زمانيکه صداها قطع ميشود
    در اوج شلوغي هيچ صدايي نيست عزيزم مرا ببين
    چشمان خسته مرا ببين
    ديگر درخشان نيست
    اما غمگين که هست
    شايد بتواند آرامت کند
    اين چشمها
    دستانم هنوز پينه دارند ولي...هنوز نابود نشده ام
    هنوز مانده ام نميدانم براي چه
    ور دار از روي زمين دلم را
    نگذار بيش از اين له شود پس
    ببين بگذار در جيبت
    آنجا امن تر است
    نزديکتوست
    دلم ميتواند تو را حس کند...تو که آرامي با او....
    او هم با تو آرام ميگيرد خوپ
    او که آرام بگيرد من هم آرامم
    من هم هيچ چيز نميخواهم ديگر
    من هم صدايم در حنجره ام ميماند بيرون نميزند
    من هم...
    من هم خوب ميشوم پس از اين
    پس تو هم آرام باش
    تو هم بخواب
    ميبوسمت
    که ناراحت نباشي ديگر
    حرف آخر را بزن گلم تا آخر حرفت همين باشد
    آخرين نابوديمان در همان ايستگاه قطار...وسط آن محله آرام دلنواز دلگير دلواز
    تا آنجا هم را دوست داريم بعد ديگر نيستيم که دوست داشتني حتي بماند
    عشق پس از همه اينها به آسمان پرواز خواهد کرد گلم و محو خواهد شد و ما بدل به جاودانگي
    اما ما اين بار هستيم که قبل از خاموشي شکستش ميدهيم
    ديگر هيچ جلودار ما نميتواند باشد چون تو آرامي و من به آرامي تو آرامم
    چون اين صداهاي آزاردهنده ديگر برنميخيزند که ما را آزار دهند
    تو زنده اي کنار من
    و من هيچ نخواهم پرسيد از کس ديگري جز خودت
    تو هستي و من سرمستم به مستي تو
    ادامه خواهيم داد
    چرکنوشته: فصل سرد لبخند
    MiladScream

  2. کاربر مقابل پست Milad عزیز را پسندیده است:

    *Ava* (07-02-2015)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن