۴۹۵. می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی۴۹۴. ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ۴۹۳. ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی ۴۹۲. سلامی چو بوی خوش آشنایی ۴۹۱. به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی ۴۹۰. در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ۴۸۹. ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی ۴۸۸. سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی ۴۸۷. ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی ۴۸۶. بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی ۴۸۵. ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی۴۸۴. تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی۴۸۳. سحرگه ره روی در سرزمینی۴۸۲. ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی ۴۸۱. بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی ۴۸۰. ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی۴۷۹. صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی ۴۷۸. نوش کن جام شراب یک منی۴۷۷. دو یار زیرک و از باده کهن دومنی۴۷۶. نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی1:17