از روزی به دنیا بی اعتماد شدم که کبریتی دستم را سوزاند که روش نوشته بود بی خطر !



شب است و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان استشب بخیر ای نفست شرح پریشانی منماه پیشانی من دلبر بارانی مننیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارونزیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنونابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست

مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست