سوت پایان را بزن دنیا که عشق بی قیمت است
خوش نمیخواند قناری بر گمان در ظلمت است
سوت پایان را بزن راحت کن از این درد و غم
طاقتی دیگر نمانده صبر هم در حیرت است
سوت پایان را بزن دیگر بریدم خسته ام
رنگ شادی را ندیدم چشمها در حسرت است
سوت پایان را بزن آفت زده، دیدم به گل
آشنایانم غریبه قلب من در غربت است
سوت پایان را بزن آخر چه میخواهی دگر
گرگهای وحشی این زندگی پر هیبت است
سوت پایان را بزن اعلام کن بازی تمام
مرگ بهتر باشد از این زندگی با خفت است
سوت پایان را بزن سنگ صبور غصه ام
این همه رنج و عذابم را نگو از حکمت است