دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده
اینقد دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده
اینقد دورم از تو که دنیا فراموشم شده
هم سایه از خوشه ی خواب سبد سبد خنده میچید
اواز خونه کوچه ها شعراشو از یاد برده بود
چراغها خوابیده بودن شعلشونو باد برده بود
با چشمی که خطای دید داره
قضــاوت نکـــن
دل من دیگه خطا نکن
با غریبه ها وفا نکن
نه براى عشق ميلى
نه كسى به فكر ليلى
با چشمی که خطای دید داره
قضــاوت نکـــن
یاران ز چه رو رشته الفت بگسستند
عهدی که روا بود دگر باره نبستد
دل هیشکی مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
با چشمی که خطای دید داره
قضــاوت نکـــن
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم
من دارم تو ادمک ها میمیرم
تو برام از پری ها قصه میگی
با چشمی که خطای دید داره
قضــاوت نکـــن
یاور از ره رسیده با من از ایران بگو
از فلات غوطه ور در خون بسیاران بگو
وطن پرنده پر در خون
وطن شكفته گله در خون
با چشمی که خطای دید داره
قضــاوت نکـــن