مــی توانــــی بـــروی قصــــه و رویـــا بشـــوی
راهــــی دورتـــــرین نقطــــه ی دنیــــا بشـــوی
ساده نگذشتم از این عشق ، خودت می دانی
من زمینــگیر شــــدم تــــا تـــو ، مبـــادا بشوی
مــی توانــــی بـــروی قصــــه و رویـــا بشـــوی
راهــــی دورتـــــرین نقطــــه ی دنیــــا بشـــوی
ساده نگذشتم از این عشق ، خودت می دانی
من زمینــگیر شــــدم تــــا تـــو ، مبـــادا بشوی
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
یک چشمم اشك بود یک چشمم خون
آن لحظه جنون بود و جنون بود و جنون
گفتم که تمام عشق و دنیای منی
با خنده و طعنه گفت "خیلی ممنون"
ﻧﻪ ﺧﻼﻑِ عهد ڪﺮﺩﻡ
ڪﻪ ﺣﺪﯾﺚ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﻢ!
ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺳﺮِ ﺯﺑﺎﻧﻨﺪ ﻭ
ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥِ ﺟﺎﻧﯽ![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
یکی گوید سراپا عیب دارم
یکی گوید زبان از غیب دارم
نمی دانم که هستم هرچه هستم
قلم چون تیغ می رقصد به دستم
من پر از وسوسه ی چشم تو هستم!
تو چطور؟
من از احساس غزلخیز تو مستم!
تو چطور؟
تویی آرامش من, شاخه گل طنازم
من سبو از سر شوق تو شکستم!
تو چطور؟!..
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
روزگاریست در این کوچه گرفتار توامبا خبر باش که در حسرت دیدار تو امگفته بودی که طبیب دل هر بیماریپس طبیب دل من باش که بیمار تو ام
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
مپرس از مــن چرا در پیله ی مهرِ تــو محبوسم
که عشق از پیله های مُرده هم پروانه می سازد![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریاییست قعرش ناپدید...![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
یکی می پرسد اندوه تو از چیست
سبب ساز سکوت مبهمت کیست
برایش صادقانه می نویسم
ز بهر آن که باید باشد و نیست