تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
تا شنیدم قصه هایی از دیار کوی دوستبی محابا پرکشیدم در لقای روی دوست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تا در دلِ من قرار کردی
دل را ز تو بیقرار دیدم
از مُلکِ جهان و عیشِ عالم
من، عشقِ تو اختیار دیدم![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.