صفحه 6 از 12 نخستنخست ... 45678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 51 به 60 از 117

موضوع: عاشقانه ها

  1. Top | #51
    M!NA
    چرا با من
    چرا با من، فقط با من
    نمیشه چلچراغ چشم تو روشن
    چرا با تو، فقط باتو
    نگاه من، نمیشه لایق خواستن

    نگاه کن من چه بی اندازه از عشقِ تو پر هستم
    چگونه در سیاهی دو چشمای تو گم هستم
    چگونه می رسم با تو به دنیای شکوفایی
    چگونه می شکنم بی تو در اندوه شکیبایی
    چگونه می کِشم با تو به دوشم بارِ تنهایی
    چگونه می برم با تو امروز و به فردایی
    نذار تا اینهمه خواستن
    سبب سازِ جدایی شه
    دلیلِ مرگ یک عشقه
    هنوز با تو خدایی شه

    چرا با من فقط با من
    نمیشه چلچراغ چشم تو روشن
    چرا با تو فقط با تو
    نگاه من نمیشه لایق خواستن
    نگاه من نمیشه لایق خواستن.

    "همایون هشیارنژاد"
    --------------------------------------------------

  2. Top | #52
    M!NA
    من رویا دارم
    من رویا دارم
    رویای من بوسه ای ست
    وقتِ خواب
    و چشمانی که وقت بیداری نگاهم کند
    رویای من کوچک نیست
    به اندازه تمام هستی بزرگ است
    یک بوسه و یک چشم
    چیز کمی نیست...

    "مجدی معروف" / شاعر فلسطینی
    (مترجم: بابک شاکر)

  3. Top | #53
    M!NA
    che ghdr ma b eham miomadiiiiiiiiiiiiim del tangetam(L)

    چه‌قدر تو را داشتن شیرین است
    چه‌قدر تو به من می‌آیی
    چه‌خوب من، بزرگ شده‌ام!

    چه‌قدر تو را داشتن شیرین است
    چه‌قدر شیرینی به چشم‌هایِ تو می‌خورد
    شیرینی‌ای بیشتر از چای شیرین
    حتا بیشتر از چای با قندهایِ یواشکی
    ‌کودکی‌هایِ خیلی
    چه‌قدر تو به من می‌آیی
    چه‌خوب من، بزرگ شده‌ام!

    دارم کنارِ تو راه می روم،
    دستت چه ناز، ظریف است
    انگار می خواهد بوس کند،
    بغل کند
    آن‌قدر که آدم خجالتش بریزد وُ
    شرمَ‌ش آب شود
    صدایَ‌ش باز شود وُ
    فریادش شروع به گفتنِ نامت کند!
    به گفتنِ نامِ تو
    قبلِ هر، دوسِ‌ت دارم
    به گفتنِ نامِ تو
    بعدِ هر دوستت دارم خیلی
    چه‌قدر تو به من می‌آیی
    چه خوب من، بزرگ شده‌ام!

    چه کِیفِ خوبی دارد
    کنارِ تو پاییز را ریختن
    کنارِ تو برگ را نوشتن
    کنارِ تو خوب بودن،
    خوبی کردن
    چه‌کیفِ خوبی دارد
    کنارِ تو برف را، آدم برفی را
    وَ بهار وُ هرچه خوب را،
    دوست داشتن !

    چه خوب بزرگ شده‌ایم
    چه‌قدر به‌هم، می‌آییم!

    دارم کنارِ تو خودم را خواب می‌بینم.

    "افشین صالحی"

  4. Top | #54
    M!NA
    نه سایه نه سکوت نه ساعت
    با تو شبی
    در آینده ای نه چندان دور
    زندگی نکرده باشم و
    تو گریه هایم را بغل نکرده باشی
    نه انتظار کشیده باشی
    در انتهای جهانی گرد
    جنون تلخ جهان مرا
    گمم نکرده ای که پیدایم نکرده باشی

    نه سایه نه سکوت نه ساعت
    نه صندلی خالی و فنجان نشسته ای
    نه پایه های سست و شکسته ای
    نه چشمانت را بسته باشی و
    مرا به یاد آورده باشی
    نه نبضم را از پایه های میز تکانده باشی
    دستم را گرفته باشی
    بیرون زده باشیم از شعر
    شب
    بوق ممتد باران
    خنده الو صدا
    نباخته ای که نبرده باشی

    نه خیابانی که با من قدم زده باشی
    نه کافه ای که روبرویم نشسته باشی
    نه غروبی
    نه بارانی
    نبوده ای که نباشی
    نرفته ای که نیامده باشی

    "روجا چمنکار"

  5. Top | #55
    SarGol
    دیوانه امدیوانه ام فکر می کنم شیشه امعاقبت رها می شوم و می شکنمنگران دست های توامهر بار که زمین می خورم! دیوانه ام می ترسم سرانجام مثل کسی که پاورچین پاورچین از شکسته های چیزی دور می شوداز من بگریزی! "مهسا چراغعلی" از کتاب: جنگل گریان
    ویرایش توسط SarGol : 06-01-2017 در ساعت 06:00 PM

  6. Top | #56
    SarGol

    دست من اگر بود

    دست من اگر بود دست من اگر بودتو آن سوی شهر از پا نمی افتادیمن این سوی شهراز دست نمی رفتمدست من اگر بودزمین آبادی داشتیمخانه ی کوچکیباغچه ی مملو ریحانیاطلسی های خوش رنگیاتاقی با پرده های آبی گلدارو تخت دو نفره ای کنار پنجره رو به روی درخت سیب کنار قیل و قال گنجشک های عزیزو هر صبح ابریگل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیمدست من اگر بودحالا وسط آبانرخت آویز چوبی گوشه ی اتاقشاهد عشوه ریختن ژاکت سرمه ای مندر آغوش بارانی کرم رنگ تو بودو تو قرص نمی خوردیو من گریه نمی کردمو تو فراموشی نمی گرفتیو من به قاصدک ها حسادت نمی کردمو دست های تو خرمالوهای زمین کوچکمان را توی سبد می چیدندو چشم های من وقت و بی وقتلبخند تورا تماشا می کردنددست من اگر بودحالا تو برای یک شب فقط یک شب خواب راحتبطری پشت بطری عرق سگی بالا نمی انداختیو من بی خوابی هایم را میان شعرهایم مرثیه نمی کردمو اینهمه اگر و امابه شب و روزهایم سنجاق نمی شد دست من اگر بود ... "بتول مبشری"

  7. Top | #57
    SarGol

    تا ابد دوسستت دارم

    تا ابد دوستت دارم...
    عزیزم!
    گاهی
    فقط اندکی از مرا
    برای روزهای نداشتنم کنار بگذار
    مثلا
    دست خطم را
    که لای کتاب شعری
    آهسته تو را می بوسد
    یا صدای غمگینم را
    که در یک شب بخیر طولانی
    در گوش خواب آلودت می گوید:
    "تا ابد دوستت دارم..."
    حق با فروغ بود
    روزی من
    پرنده ای مرده خواهم بود
    که تا بی نهایت
    در تو پرواز خواهد کرد...

    "مهتاب سالاری"

  8. Top | #58
    SarGol

    امروز که در آغوشم بودی

    امروز که در آغوشم بودی
    محبوبم
    امروز که در آغوشم بودی
    چیزی به پنج گانه ی حواسم افزودی
    چیزی به رایحه ی گل ها
    به طعم های جهان
    به فصل ها
    ساعت ها
    و برای شادی
    تعریف تازه ای ساختی!

    دست هایم
    پیچکند حالا
    شانه هایم
    آبشاری برای فرود نجابت
    و سینه ام
    تختی برای پادشاهیِ "زیبایی"

    رد موهایت را که گرفتم...
    به مزرعه ای پر از محصول رسیدم
    رد چشم هایت را که گرفتم...
    دو یاقوت سیاه بودند
    پشت شیشه ی جواهر فروشی
    و لب هایت
    نهری در امتداد خیابان
    لبریز از باران بهاری...!

    امروز که در آغوشم بودی
    تعبیر تازه ای از زیستن آموختم
    و در ساعتی که هیچگاه نبود
    فصلی که هیچ زمان نبود
    در طعم و عطر و احساسی که هرگز وجود نداشت
    بسیار آموختم... بسیار!
    و بیشترین اش:
    "زنی که دوستت داشته باشد
    می تواند تنها با زبان صریح آغوش
    تو را به دنیای زیباتری که هرگز ندیده ای ببرد..."

    "حمید جدیدی"

  9. Top | #59
    SarGol

    میشود بغلم کنی

    می شود بغلم کنی
    می شود بغلم کنی؟؟
    محکم،
    از آنهایی که سرم چفت شود روی قلبت و
    حتی هوا هم بینمان نباشد...!
    می شود بغلم کنی؟؟
    دلم تنگ است
    برای بوی تنت،
    برای دستانت که دورم گره شود
    و برای حس امنیتی که آغوشت دارد...
    میشود بغلم کنی؟؟
    هیچ نگویی،
    فقط بگذاری گریه کنم...
    و آرام در گوشم بگویی:
    مگر من نباشم که اینجور گریه کنی
    می شود بغلم کنی؟؟
    تمام شهر می دانند، از تو هم پنهان نیست،
    همین روزهاست که دلتنگی کاری دستم دهد
    و در حسرت لمس دوباره ی آغوشت
    برای همیشه بمانم...
    می شود بغلم کنی؟؟

    "فاطمه جوادی"

  10. Top | #60
    SarGol

    وقتی دوستم نداری

    وقتی دوستم نداری
    با هم تعارف که نداریم...!؟
    وقتی دوستم نداری
    طوری نگاهم نکن که عاشقت شوم
    طوری صدایم نکن که دلم بریزد
    وقتی خطابت می کنم
    بی آنکه صدایت را صاف کنی
    یک "بله"ی ساده‌ی خشدار
    فارغ از "جانم"های عاشقانه بگو...!

    وقتی دوستم نداری
    میان کلماتت هیچ قولی نده!
    نگو می مانی
    نگو مال همیم
    چیزی نگو که دلم خوش باشد
    مثلا دلم نشکند...
    من با دروغ
    بیشتر می‌شکنم
    بیشتر درد می‌کشم
    و بیشتر تو را نمی‌بخشم...!

    رفیق جان
    باهم تعارف که نداریم
    صاف و پوست کنده
    حرف دلت را بی اغراق
    اقرار کن...!

    "سعید امانی"

صفحه 6 از 12 نخستنخست ... 45678 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن