نگار من فقط تویی، تو بهترین بهانه ام
در این قمار عاشقی، نگو که دل نداده ام
در ازدحام بی کسی، نبوده دل پیِ کسی
من از دیار بی کسی، به کوی تو رسیده ام
تو کوه صبر من شدی، یه تکیه گاه مطمئن
هُمای عشق و عاشقی، نشسته روی شانه ام
تو اولین کلام من، برای شعر دفترم
بخوان تمام این غزل،به صد قصیده باخته ام
برای همنفس شدن، نفس هدر نمی دهم
ببین چگونه از همه، به نام تو بریده ام
سراغ من که آمدی، بیا به باغ خاطره
ببین برای هر گلی، یه قصه از تو خوانده ام
برای شمع گفته ام، چگونه آب می شوم
تو را بهانه کرده ام، خمار من گریسته ام
تو در عبور کوچه ها، نمی رسی به کوی ما
برای دیدنت ببین، چه بی قرار نشسته ام
هزار دفتر غزل، نمی رسد به شعر من
که من به لاف عشق تو، تمام عمر زنده ام![]()