صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 31

موضوع: بــرای لــحــظـه های بـــی قــراریــے...!

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    یکـــ ساعَتـــ که آفتابـــ بتابد خاطرهـ ی شبــِ بارانــ ـی از یـــاد میرود ……
    این استـــ حکایتــِ انساטּ هآ …… ” فراموشــــــے

  2. Top | #22

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    ردّ ِ تماس کن! نگرانت نمی شوند!
    ول کن کمی گلوی زنی را که خسته ای
    افتاده ای به جان خودت مشت می زنی
    دندان کرم خورده ی خود را شکسته ای
    با لکه های تازه ی خون پشت پیرهن
    روی کتاب های نخوانده نشسته ای
    و بسته می شود وسط شعر، چشم هات
    و باز می کنی چمدان را که بسته ای...

  3. Top | #23

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1

    از چشم هام، آدم دلتنگ می بَرَند
    با جرثقیل از دل من سنگ می برند
    فحشی ست در دلم که شدیداً مؤدّب است
    در من تناقضی ست که هر روزش از شب است

  4. Top | #24

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    او ""مـــــــــرد"" است

    دستــــانش از تو زِبرتر و پهن تر است ...

    صورتش ته ریشى دارد ...

    قلبش به وسعـــتِ دریــــا ...

    جـــاىِ گریـــــه کردن به بالکن میرود و سیـــــگار دود میــــکند ...

    ... او با همــــان دستان پهن و زبرش تورا نوازش میکند ...

    به او سخت نگیر ... مرد را خراب نکن

    با همان صورت ناصاف و ناملایم تورا میبوسد و تو آرامــــ میشوى ...

    آنقــــدر اورا نامــــرد ""نخوان"" ...

    آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتش را ""نسنج"" ....

    فقط به او ""نــــخ بده"" تا زمین و زمان را برایت بدوزد ...

    فقــــط باهاش ""روراست باش"" تا دنیا را به پایت بریزد...

  5. Top | #25

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    دنیای من بعد از تو نابوده
    بس کن برای رفتنت زوده

    باید بفهمی مــرد این خونه
    تا پای جونش عاشقت بوده


    من بی قرارم و تو خونسردی
    انگار نه انگار عاشقم کردی

    گریم گرفت از بس صدات کردم
    من گریه کردم تا تو برگردی


    برگرد آخه این جاده بن بسته
    این جاده با تنهایی هم دسته

    عشق و تو قلبت مومیایی کن
    تا
    بغض این دیوونه نشکسته
    ..

    اشکای ما هم سن بارونه
    این گریه سهم هر دوتامونه

    با من بمون شیرین ترین لیلا
    فرهاد تو بدجوری
    مجنونه

    ترکم نکن بی تو نمیتونم
    من زندگیم و به تو مدیونم



    من بی تو احساس بدی دارم
    من بی تو ... حرفشم نزن جونم !

  6. Top | #26

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    دلتنگ که باشی


    از لک لک ها
    یک دنده تر می شوی

    برای کوچ

    بی وطنی می کشی

    به اعتبار شناسنامه ها که مُهر به مُهر

    از ثبت احوالِ

    انزوا
    یت جا مانده اند

    مسافری که تمام عمر ، برای ییلاق.. قشلاق

    پی شانه باشد

    به نی لبکش وابسته تر است

    تا به گوسفند هایی که بی خوابی اش را چرتکه می زنند

    دلتنگ که باشی یلدا می شوی

    برای ستاره هایی که از نقاشی ات فراریند

    کوه می کشی با رشته های پنبه شده

    از حرف هایی که به آسمان نمی رسند

    بی مقصدی می کنی

    با جاده های به فلسفه رسیده........

  7. Top | #27

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    پیش خودت میگی مهم نیس
    اهمیتی نمیدم
    اهمیتی نمیدی
    میخوای اهمیتی ندی اما جلو چشاته
    هر روز
    هر روز نه، دست کم هفته ای س چار دفه
    دلت میخواد آروم باشی و زندگی کنی

    زندگیتو کنی
    کاری به کسی نداشته باشی و کسی کاری بت نداشته باشه

    یجورایی هم کسی کاری به کار ت نداره
    اما چیزایی هست که همش جلوته
    نگاشون میکنی
    چقد شکسته شدن
    باورت نمیشه
    هیچی ازت برنمیاد .. هیچی
    اون همه جوونی، چابکی .. خشونت حتی - خشونت زیبای جوانی
    که دیگه نیس
    منطقی شده اند
    آرام شده اند !
    و بزرگ... آدم بزرگ
    چه چیز
    گُهی
    ست این آدم بزرگ

    چقدر ناجور دستت رو خالی میگذاره این زندگی ...

  8. Top | #28

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    دلم تنگ است



    این نه شعر میخواهد



    نه واژه های به هم پیچیده



    وقتی که نیستی



    با سکوت هم میشود



    تو را هزار دیوان درد کشید

  9. Top | #29

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    يك راننده تاكسي مي‌شوم كه مسافرش صد تومن كرايه‌اش را نمي‌دهد، سري تكان مي‌دهد و مي‌گويد
    «سگ‌خور»
    و گازش را مي‌گيرد و مي‌رود. بعد همان‌طور كه در ذهنش صد تومن را از دخل و خرجش كم مي‌كند زيرلب مي‌گويد «لا...». سيگاري مي‌گيرد و
    فكر مي‌كند كه چرا زودتر نمي‌ميرد؟

  10. Top | #30

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    229
    نوشته ها
    1,142
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 92 بار در 82 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 25.0.1323.1
    يك سرباز مي‌شوم كه روي برجك نگهباني خشكش زده. فكر مي‌كند به آخرين تماس. به آخرين كلام. به آخرين. بغضش را فرو مي‌خورد و فكر مي‌كند كه چرا با همين تفنگش كار خودش را تمام نمي‌‌كند؟
    ..


    يك متخصص سرطان خون مي‌شوم كه مبتلا شده به سرطان خون. خودش مشكوك شده، خودش آزمايش نوشته و خودش هم تشخيص داده. نشسته روبروي آينه و به خودش مي‌گويد
    «خيلي متأسفم...شما سرطان خون داري». بعد فكر مي‌كند با همين يك جمله‌اش چه كرده با بيمارانش. فكر مي‌كند به شيمي درمانيياخودكشي.

    ..

    يك ساعت مي‌شوم كه
    باطري‌اش تمام شده. عقربه‌هايش مانده روي يازده و پنجاه و نه دقيقه. شكوه مي‌كند به باطري كه «يه دقه ديگه دووم مي‌آوردي لامصب». باطري اما خاموش است. ساعت فكري نمي‌كند چون باطري ندارد



صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن