پیله را کردم رها تا گنبد بی مرزم ارزانی شود
پیش خود پنداشتم پرواز ، پنهانی شود
مبارکت ای صبورِ شبها
به صبحِ تابان رسیدی آخر..
ز تنْ پراکندگی گذشتی
به مطلقِ جان رسیدی آخر..
پیله را کردم رها تا گنبد بی مرزم ارزانی شود
پیش خود پنداشتم پرواز ، پنهانی شود