نمایش نتایج: از 1 به 10 از 126

موضوع: اشعار فروغ فرخ زاد

Hybrid View

  1. Top | #1
    SarGol

    کتاب اسیر

    دريايي

    يكروز بلند آفتابي
    در آبي بيكران دريا
    امواج ترا به من رساندند
    امواج ترا بار تنها
    چشمان تو رنگ آب بودند
    آن دم كه ترا در آب ديدم
    در غربت آن جهان بي شكل
    گويي كه ترا بخواب ديدم
    از تو تا من سكوت و حيرت
    از من تا تو نگاه و ترديد
    ما را مي خواند مرغي از دور
    مي خواند بباغ سبز خورشيد
    در ما تب تند بوسه ميسوخت
    ما تشنه خون شور بوديم
    در زورق آبهاي لرزان
    بازيچه عطر و نور بوديم
    مي زد ‚ مي زد درون دريا
    از دلهره فرو كشيدن
    امواج ‚ امواج نا شكيبا
    در طغيان بهم رسيدن
    دستانت را دراز كردي
    چون جريان هاي بي سرانجام
    لبهايت با سلام بوسه
    ويران گشتند ...
    يك لحظه تمام آسمان را
    در هاله اي از بلور ديدم
    خود را و ترا و زندگي را
    در دايره هاي نور ديدم
    گويي كه نسيم داغ دوزخ
    پيچيده ميان گيسوانم
    چون قطره اي از طلاي سوزان
    عشق تو چكيد بر لبانم
    آنگاه ز دوردست دريا
    امواج بسوي ما خزيدند
    بي آنكه مرا بخويش آرند
    آرام ترا فرو كشيدند
    پنداشتم آن زمان كه عطري
    باز از گل خوابها تراويد
    يا دست خيال من تنت را
    از مرمر آبها تراشيد
    پنداشتم آن زمان كه رازيست
    در زاري و هايهاي دريا
    شايد كه مرا بخويش مي خواند
    در غربت خود خداي دريا

  2. Top | #2
    SarGol

    کتاب دیوار

    گناه : گنه کردم گناهی پر ز لذت
    رویا : با امیدی گرم و شادی بخش
    نغمه ی درد : در منی و این همه ز من جدا
    گمشده : بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
    اندوه پرست : کاش چون پاییز بودم
    قربانی : امشب بر آستان جلال تو
    آرزو : کاش بر ساحل رودی خاموش
    آبتنی : لخت شدم تا در آن هوای دل انگیز
    سپیده ی عشق : آسمان همچو صفحه ی دل من
    بر گور لیلی : آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز
    اعتراف : تا نهان سازم از تو بار دگر
    یاد یک روز : خفته بودیم و شعاع آفتاب
    موج : تو در چشم من همچو موجی

  3. Top | #3
    SarGol

    دیوار

    ………………………
    شوق : یاد داری که زمن خنده کنان پرسیدی
    اندوه تنهایی : پشت شیشه برف می بارد
    قصه ای در شب : چون نگهبانی که در کف مشعلی دارد
    شکست نیاز : آتشی بود و فسرد
    شکوفه ی اندوه : شادم که در شرار تو می سوزم
    پاسخ : بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
    دیوار : در گذشت پر شتاب لحظه های سرد
    ستیزه : شب چو ماه آسمان پر راز
    قهر : نگه دگر به سوی من چه می کنی ؟
    تشنه : من گلی بودم
    ترس : شب تیره و ره دراز و من حیران
    دنیای سایه ها : شب به روی جاده ی نمناک

  4. Top | #4
    SarGol

    دیوار

    در گذشت پر شتاب لحظه های سرد
    چشم های وحشی تو در سکوت خویش
    گرد من دیوار می سازد
    می گریزم از تو در بیراه های راه
    تا ببینم دشت ها را در غبار ماه
    تا بشویم تن به آب چشمه های نور
    در مه رنگین صبح گرم تابستان
    پر کنم دامان ز سوسن های صحرائی
    بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبه دهقان
    می گریزم از تو تا در دامن صحرا
    سخت بفشارم بروی سبزه ها پا را
    یا بنوشم شبنم سرد علف ها را
    می گریزم از تو تا در ساحلی متروک
    از فراز صخره های گمشده در ابر تاریکی
    بنگرم رقص دوار انگیز توفان های دریا را
    در غروبی دور
    چون کبوترهای وحشی زیر پر گیرم
    دشت ها را، کوه ها را، آسمان ها را
    بشنوم از لابلای بوته های خشک
    نغمه های شادی مرغان صحرا را
    می گریزم از تو تا دور از تو بگشایم
    راه شهر آرزوها را
    و درون شهر …
    قفل سنگین طلائی قصر رؤیا را
    لیک چشمان تو با فریاد خاموشش
    راه ها را در نگاهم تار می سازد
    همچنان در ظلمت رازش
    گرد من دیوار می سازد
    عاقبت یکروز ...
    می گریزم از فسون دیده تردید
    می تراوم همچو عطری از گل رنگین رؤیاها
    می خزم در موج گیسوی نسیم شب
    می روم تا ساحل خورشید
    در جهانی خفته در آرامشی جاوید
    نرم می لغزم درون بستر ابری طلائی رنگ
    پنجه های نور می ریزد بروی آسمان شاد
    طرح بس آهنگ
    من از آنجا سر خوش و آزاد
    دیده می دوزم به دنیائی که چشم پر فسون تو
    راه هایش را به چشمم تار می سازد
    دیده می دوزم بدنیائی که چشم پر فسون تو
    همچنان در ظلمت رازش
    گرد آن دیوار می سازد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن