خاموش ميشوم و مكث می كنم تو آه می كشی
من گريه می كنم ديوانه می شوم
تو روی دفترم ، يك قلب می كشی يك راه می كشی
من روی راه تو صد اشك می چكم
تو قهر می كنی يك ماه می كشی ! من روی ماه را نقش " تو" می كشم .
تو ناز ميكنی . . . ـ آرام می شوم ـ
تو با مداد سبز آغاز می كنی يك راه ميكشی ، يك دشت ميكشی
يك عالمه فلوت پر آهنگ ميكشی .
من سنگ ميكشم با جوهر سياه تصويری از خودم دلتنگ ميكشم ...
بی رنگ می شوم ، چون سنگ می شوم
آزرده می شوم از دوری تو باز ، افسرده می شوم .
لبخند می زنی . . . و روی راه را ، يك " ضرب " می زنی !
من روی صورتت صد بوسه می زنم
ديگر نمی روی آرام می شوم
بيدار می شوم . . .