چرخ زدن دور چشم هایی که هرگز نمی بیند مرا چه سود ؟
آنهمه درد که در جان من تاب می خورد شب و روز چه بود ؟
سال هاست که من در گرداب درون و برونم بی تابم
خود را به جاده انکار می زنم تا شود همه پای رفتنم کبود
اما نه !
گول نمی خورد دلم اینهمه بازی با دلم می کنم اما چه سود ؟