اشک هایم را نخواهد دیدوقتی گریه می کردم
کسی بیدار نبود
زیر آن گنبد سخت کبود
وقتی گریه می کردم
کسی هوشیار نبود
در انتهای آسمان بی معبود
وقتی گریه می کردم
کسی اشک هایم را نمی دید
از روی ترحم هم
کسی لا به لای ناله هایم نمی خزید
پس امروز هم گریه دارد این تنم
اشک دارد همه بدنم
باز هم اشک خواهم ریخت
گریه خواهم کرد
چون اینجا باز کسی