هر روز و هر لحظه نگرانت میشوم...



که چه میکنی؟




پنجره ی اتاقم را باز میکنم و فریاد میزنم




تنهاییت برای من...




غصه هایت برای من...




همه ی بغض ها و اشکهایت برای من...




بخند برایم بخند




تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ...




صدای همیشه خوب بودنت را




دلم برایت تنگ شده...