می خواهم نباشم...


دور شوم


نقطه شوم و بعد ،


همانجایی که هر روز خورشید می خوابد ؛


محو شوم !


میخواهم لابلای پـَرِآبی مرغ ها پرواز کنم...


تا ماه که نه ، تا مریخ نباشم !


آنجا میانِ هیاهوی ستارگانِ گداخته ،


یکه تازی کنم و بعد ...


باز هم نباشم !


دور تا دور فلک را چرخ بزنم ،


و دوباره محو باشم ..


و نباشم ...


فقط، میخواهم نباشم !


دور باشم وحتی ؛


از کنار خیالت دیگر...


هرگز گذر نکنم !