سلام خدمت همه دوستای یک پارسی ...
احوالتون که خوبه انشالله...
هدف از گذاشتن این تاپیک این بود که فقط مدتی رو با دوست عزیزمون سهیل خوش بگذرونیم و بتونیم یه لحظات خوشی رو کنارهم داشته باشیم... درلابلای سوالات ، سوالاتی بود که راجع به خودم پرسیده بودم واین فرصتی شدکه دید واقعی سهیل ، کسی که یه مدت فراتر از یه رفیق عزیز برامن بود رو نسبت به خودم بفهمم...
من از ایشون پرسیدم که آخرین بار که دلشون شکست کی وچرا بود؟ ومتوجه شدم آخرین بار کسی که دل سهیل رو شکسته کسی جز خودم نبوده ،منی که ادعا میکنم دوسش دارم...
دلیل اون دل شکستن ،دل شکسته ی خودم بود.شاید اغراق به نظر بیاد ولی خب حقیقته...من یه اشتباه کردم وبه خاطرش تا همین الان که این پست رو مینویسم، محاکمه و مجازات شدم،چیزایی تحمل میکنم که شاید از نظر بعضی مورد تمسخر باشه ،اما واسه من دیگه حرف و دید مردم مهم نیست،چون فهمیدم که ادما هیچ چیزی جز نامردی، دورویی، نیرنگ،هیچی بلدنیستن...هیچی...ازیک طرف زیراب ادمو میزنن و کلی بدو بیراه میگن ،ازطرف دیگه به ادم دلداری میدن... ازیک طرف هزاران تهمت وانگ نادرست رو به ادم میزنن وازطرف دیگه اعمالتو تایید دارن و بهت گل میدن ودست میزنن...واقعا تکلیف چیه. جاتون رو مشخص کنید. این قدر روی این جوی شناخت آدما این ور واون ور نرین چون مطمین باشین یه روز میفتین و پاتون میشکنه. من ازهمینجا از سهیل عزیزم بابت دل شکستنش عذر میخوام ومیخوام بگم دلیل این عذرخواهی بدست آوردن چیزی نیست، نگهداری اون چیزیه که هست..
سهیل به من گفت من یه ادم سادم ، علتی که سادگی رو انتخاب کردم اینه یه ادم درسته که باید بتونه روپا خودش بایسته ، تو هر مشکلی که گیر کرد خودشو نجات بده واینا همه مستلزم زرنگیه ولی زرنگی به چه قیمتی؟به قیمت خراب کردن بقیه؟نه... من نیستم ...علاوه براین زرنگی اگه معنیش دورویی و نامردی باشه،ترجیح میدم همین ساده خنگ بمونم (لول)...
درپایان هم از سهیل ممنونم که سوالات من رو جواب دادووقتشو واسه این صندلی داغ گذاشت.. ممنونم رفیق..
"هدیه"