پـــل اجــکــامپ : جان! بگو میخای برات چیکار کنم؟ میخای ببرمت بیرون بذارم فرار کنی؟

جـان کــافـي : چرا باید همچین کار احمقانه ای بکنی؟

پـــل اجــکــامپ : روز قیامت وقتی جلوی خدا ظاهر میشم و خداوند از من بپرسه چرا یکی از معجزاتش رو کشتم؛چی دارم بگم؟؟ بگم مربوط به شغلم بود؟!

جـان کــافـي : بگین که از سر لطف به من اینکارو کردین.
خیلی خسته ام رییس خسته از تنها سفر کردن،تنها مثل ی چلچله زیر بارون،خسته ام از اینکه آدما همدیگه رو اذیت میکنن،خسته ام ازتمام دردایی که تو دنیا حس میکنم و میشنوم . .


The Green Mile​