رکنا: نزدیک غروب بود. به سوپرمارکت سر کوچه رفتم. دو پاکت شیر و کمی خرتوپرت خریدم. فروشنده کارت اعتباریام را گرفت که مبلغ خرید را کسر کند.
شمارۀ رمز کارت را پرسید. آرام به او گفتم. مغازه شلوغ بود و فروشنده، که خسته به نظر میرسید، بلندتر پرسید: «شمارۀ رمز کارت چند بود خانم محترم؟». دوباره شماره را اعلام کردم.
پلاستیک خریدهایم را برداشتم و از مغازه بیرون زدم. هوا تاریک شده بود. به خانه برمیگشتم. در کوچه، ناگهان مردی جوان با چاقو به طرفم آمد. کارت اعتباریام را با تهدید گرفت و نمیدانم چطور از جلوِ چشمانم غیب شد. انگار لال شده بودم و نمیتوانستم حداقل داد و فریادی راه بیندازم. با چشمهایی گریان، خودم را به خانه رساندم. ساعت ۹ شب بود که با شوهرم به کلانتری رفتم. همزمان، پیامک دو برداشت ۲۰۰هزارتومانی برایم آمد. پلیس، با توجه به سرنخهای موجود، سارق خشن را چهرهزنی کرده است. او در سوپرمارکت کنارم بوده و با شنیدن شمارۀ رمز کارت، سایهبهسایه تا کوچهای خلوت و تاریک تعقیبم کرده است. این دزد The Thief خیابانی، که معتاد Addicted هم به نظر میرسد، به این بهانه که نمیتواند از کارت اعتباری خودش مبلغی برداشت کند، سر یک آدم سادهلوح را کلاه گذاشته است. او با انتقال ۲۰۰هزارتومان به حساب این مرد جوان، این مبلغ را هم از حساب او برداشته و ۲۰۰هزار تومان هم از حساب خودم نقدی گرفته است. امیدوارم پلیس Police هرچه زودتر تو را دستگیر کند. فروشندههای فروشگاهها و شهروندان هم باید مراقب باشند شمارۀ رمز کارتهای بانکی در اختیار افراد ناشناس و غریبه قرار نگیرد.
این کار واقعاً خطرناک است و مدیران فروشگاهها و مغازهها هم باید فکری برای حال مردم و تأمین امنیت اطلاعات حساب آنها داشته باشند. چه ایرادی دارد که دستگاه کارتخوان در دسترس خریدار باشد و خود افراد رمز کارتشان را وارد کنند تا این اتفاق ها نیفتد