ناپدری شیشه ای در اقدامی هولناک دختر 10 ساله اش را در توهم افیونی دار زد.
هفتم مهرماه سال 92، زن جوانی مأموران پلیس را از ناپدید شدن ناگهانی دختر 10 سالهاش به نام بهاره باخبر کرد. او گفت: روز قبل دخترم همراه شوهرم برای خرید از خانه بیرون رفت. ساعتی بعد شوهرم به خانه برگشت و گفت مرد ناشناسی با تهدید چاقو بهاره را دزدید و برد. دقایقی بعد از طرح شکایت، شوهر 38 ساله شاکی که مردی افغان بود، وارد اداره پلیس شد و به قتل Murderبهاره اعتراف کرد. او گفت: همه حرفهایی که به همسرم گفتم، دروغ بود. دختربچه را به دار آویختهام! با اقرار متهم، مأموران همراه وی به محل حادثه Incident رفتند و جسد حلقآویز دختر خردسال را به پزشکی قانونی منتقل کردند. متهم در بازجوییهای بعد هم به قتل اعتراف کرد. با کامل شدن تحقیقات، مرد جنایتکار روز گذشته مقابل قضات شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی پای میز محاکمه ایستاد.
ابتدا معاون قوه قضائیه به عنوان ولیدم درخواست قصاص کرد. مادر بهاره هم در شرح ماجرا گفت: از شوهر اولم که او هم افغانی بود، سه فرزند داشتم که طلاق گرفتم و با لطیف که او هم افغان است، ازدواج کردم. او با بچههایم بداخلاقی میکرد و آنها را کتک میزد. هیچوقت خشونتهای او را فراموش نمیکنم. حالا با کار سر زمینهای کشاورزی مردم مخارج زندگیام را تأمین میکنم و همین جا به شوهرم میگویم درخواست طلاق دارم.
سپس متهم در جایگاه گفت: قتل را قبول دارم، اما عمدی نبوده است. روز حادثه به خاطر اینکه پول مواد نداشتم، همه بدنم درد میکرد. همسرم گفت به تو پول میدهم تا از برادرم مواد بخری. پول را گرفتم و مواد را خریدم، اما مواد ناخالصی داشت. به همین دلیل آن روز بعد از کشیدن مواد انگار زمین دور سرم میچرخید. در همان حال بودم که برادر همسرم خواست بهاره را به دیدنش ببرم. وقتی بهاره را بردم، نمیدانم طناب را چطور به دور گردن طفل انداختم و او را کشتم. در پایان دفاع متهم، هیئت قضایی وارد شور شد