دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ
آری، این پنجره بگشای که صبح
میدرخشد پسِ این پرده ی تار
دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ
آری، این پنجره بگشای که صبح
میدرخشد پسِ این پرده ی تار
دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ
آری، این پنجره بگشای که صبح
میدرخشد پسِ این پرده ی تار
دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ
آری، این پنجره بگشای که صبح
میدرخشد پسِ این پرده ی تار
دیگر این پنجره بگشای که منبه ستوه آمدم از این شب تنگ
آری، این پنجره بگشای که صبحمیدرخشد پسِ این پرده ی تار![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.