همین که به ماشین میرسم سریع سوارش میشم... نگام به آینه میفته... چشمام رو که میبینم خودم هم متعجب میشم... چقدر بی روح و شیشه ای شده... انگار هیچی از اون سروش مغرور باقی نمونده... نه ظاهرم برام مهمه نه لباسم... دیگه برام مهم نیست بهترین مارکا رو تنم کنم و تو شرکت حاضر بشم
نگام رو از آینه میگیرمو ماشین رو روشن میکنم... وقتی ترنم نیست غرور رو میخوام... لباس و ظاهر رو میخوام چیکار... وقتی ترنم نیست کار و شرکت به چه دردم میخوره؟... حالا میفهمم که تمام این سالها ترنم رو بخشیده بودم ولی فقط و فقط داشتم لج و لجبازی میکردم... با خودم، با عشقم، با همه... آره با همه ی دنیا لج کرده بودم... اما بدجور تاوان پس دادم تاوان حماقتی که خودم باعثش بودم رو بدجور پس دادم
دستم به سمت پخش میره... پخش رو روشن میکنمو ماشین رو به حرکت در میارم... صدای خواننده توی ماشین میپیچه و باعث میشه دلم بیشتر بگیره...
آهی میکشمو همونجور که آهنگ رو گوش میدم به سمت خونه حرکت میکنم... برای امروز دیگه بسه... امروز دیگه ظرفیت این رو ندارم که حرف بشنوم... واقعا دیگه نمیکشم...
من از این حس دلتنگی کنارت سخت دلگیرم
«سروشم تو رو خدا جواب بده... به خدا همش دروغه... تو رو خدا جواب بده سروش... خیلی دلتنگتم»
صدای هق هق گریه هاش هنوز تو گوشمه
میدونم بی تو و چشمات یه روز این گوشه می میرم
«-خانم مهرپرور دیگه با من تماس نگیرید من هیچ علاقه ای به ادامه ی این رابطه ی ندارم
ترنم: سروش تو رو خدا اینجوری حرف نزن... باهام این همه غریبه نباش...
-شما برای من از هر غریبه ای غریبه ترین
ترنم: سروش به خدا دروغه
-خانم محترم دیگه مزاحم من نشین... من نه علاقه ای به شما نه علاقه ای به گذشته تون دارم
ترنم: سروش من میمیرم... من بدون تو میمیرم... این کار رو باهام نکن... همه ترکم کردن تو این کار رو باهام نکن... التماست میکنم سروش... تو تنها دلیل بودنمی... این کار رو باهام نکن»
یاد اون روزا داغونم میکنه هنوز یادمه بدون توجه به التماسای ترنم گوشی رو خاموش کردمو بعد از اون هم خطمو عوض کردم... چقدر شکوندمش... چقدر اذیتش کردم... چقدر بهش طعنه زدم
سکوتی روی لبهامه یه روزی بغض من میشه
صدای ترنم تو گوشم میپیچه
« وقتی بریدم ترجیح دادم سکوت کنم تا شاید سکوتم شما رو به این باور برسونه که شاید ترنم بیگناه باشه »
می بینی مثل این بارون می شینه رو دل شیشه
چقدر بهم التماس کرد و نادیده گرفتمش... ایکاش میبخشیدمش... شاید اگه باهاش میموندم الان ترنم زنده بود
قفسه سینم میسوزه... عجیب هم میسوزه
صدام کن تا که بسپارم خودم رو توی آغوشت
چند روز پیش آهنگهایی که رو مموری گوشیه ترنم بود رو سی دی زدم... دلم میخواست توی ماشین آهنگهایی رو گوش بدم که یه روزی ترنم گوش میداد
قدم با قلب من بردار بذارم سر روی دوشت
همه ی آهنگها لبریز از دلتنگی و غصه هستن و همین باعث میشه دلم بیشتر بگیره نه از صدای خواننده
بگیر دل خستگی هام و از احساسی که میدونی
دلیل اصلی من ترنمه... وقتی فکر میکنم ترنم با یاد من این آهنگا رو گوش میداد با همه ی وجودم آتیش میگیرم
یه بار آرامش من باش به جای چتر بارونی
چقدر از حرفام دلگیرم... فکر کنم خدا داره مجازاتم میکنه واسه ی حرفایی که یه روز به ترنم زدم و دل شیشه ایش رو شکوندم... یاد حرفای بی رحمانه ام میفتم...« موندن تو واسه ی همه مون عذابه... ترنم ایکاش هیچوقت نمیدیدمت »
کجا قاب نگاهت رفت که با عشق تو می خوابم
که حتی توی این رویا واست بی تاب بی تابم
«نگو سروش... اینجور نگو... من اگه هزار بار هم به دنیا بیام تنها آرزوم اینه که توی اون هزار بار همزادم تو باشی.... همراهم تو باشی... همسفرم تو باشی... همه دنیام تو باشی... خوشحالم که دیدمت خوشحالم که عاشقت شدم»
میگم شاید نمی فهمی چقدر دل تنگ تو میشم
با تو خوشبختی می ارزه باید برگردی تو پیشم
ببخش خانمی... ببخش... من هم خوشحالم که دیدمت... من هم خوشحالم که عاشقت شدم... تموم لحظه ها رو فراموش کن ترنم... همه دروغ بودن
با بغض زمزمه میکنم: به خدا همه دروغ بودن