به مجنون گفت روزی عیب جوئی
که پیدا کن به از لیلی نکویی
که لیلی گرچه در چشم تو حوری است
بهر جزیی زحسن او قصوری است
زحرف عیبجو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر در دیده مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی