برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی.
تشنه ی خون زمینست فلک،وین مه نو
کهنه داسیست که بس کشته درود ای ساقی![]()
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی.
تشنه ی خون زمینست فلک،وین مه نو
کهنه داسیست که بس کشته درود ای ساقی![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.