مشاعره با یک حرف مشخص

[!!yalda!!]

ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند

با حرف س

[!__Miss__!]

ظالمی را خفته دیدم نیم روز

گفتم این فتنه است خوابش برده به

وآنکه خوابش بهتر از بیداری است

آن چنان بد زندگانی مرده به

باحرف ف

[!!yalda!!]

فرصت دیدن گل آه که بسیار کمست

و آرزوی دل مرغان چمن بسیار است

با حرف ت

[!sh@yl!n!]

تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
با ه

[!__Miss__!]

همت بلند دارکه نزد خداوخلق
باشد به قدرهمت تو اعتبارتو

حرف ر

[mohsen32]

روانت شاد بادا بر تو ای پور
که خصمت را نمایم زنده در گور


حرف بعد ا

[!!yalda!!]

از قید خط و زلف، امید نجات هست

بیچاره عاشقی که شود مبتلای چشم..

با حرف ش

[!__Miss__!]

شاه ترکان سخن مدعیان میشنود...
شرمی از مظلمه ی خون سیاووشش باد...

حرف ع