با تو هستم!
صدای باران را می شنوی،
دانه های باران را لمس می کنی،
سرت را بالا بگیر، روح آبی ات را در فیروزه بیکران آسمان به
پرواز در بیاور...
و ترنم باران را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی...
با تو هستم!
صدای باران را می شنوی،
دانه های باران را لمس می کنی،
سرت را بالا بگیر، روح آبی ات را در فیروزه بیکران آسمان به
پرواز در بیاور...
و ترنم باران را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی...
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
قـــدم نزن
این جـــا…
این شعـــر ها ، آن قدر بارانی اند
که می ترســم تمام لحظه هایتـــ خیس شوند…!
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
پاییـــــــــز مــرا عـــاشـــق مــی كـنـــــــد بــــاران عـــــــاشـــــــــــق تــــــــــــــــر حــالا تـو بگـــــو ایـــن بـــاران پـایـیـــــــــزی بـا مـــن چـــه مــــــی كـنـــــــــد....!! ...
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
من
پرنده ی زخمی خون بالی را دوست دارم که خیس خیس...
خون بال خون بال...
زیر تازیانه ای باران می پرد..
تا شاید عادت قشنگ پریدن را از یاد نبرد
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
از چشــــــم یا آسمــــــــان
فرقی نمی کند
باران وقتی بر زمین افتاد
دیگر باران نیست
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
دلـ ـ ـم برای دستــهایت تنگ شده
اون دستهـــایی که زیر باران در دستانم گره میخـــورد
دستانی که فقط قولـــش را به من داده بـــودی
اما در آخر ماله همه کس شد
غیر از مــــن
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
واي...
باران...
باران...
شيشه ي پنجره را باران شست...
از دل من اما...
چه كسي نقش تو را خواهد شست
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
یک ساعت که افتاب بتابد
خاطره ان شبهای بارانی از یاد میرود
این است حکایت انسانها
فراموشی
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
دوســـت داشتنت بوی ِ بــــــاران می داد
همــآن قدر بی مقدمــه
همـــآن قدر بی دغدغــه
فــــــــــقـــــــــــــ ط
یادت باشد مثل ِ بــــــــاران
مـــَرا بـــی واسطه
دوســـت داشته باشـــی !
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …