وعده خلاف
ندانم کان مه نامهربان، یادم کند یا نه؟فریب انگیز من، با وعده یی شادم کند یا نه؟
خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمی یابملب گرمی شود پیدا، که آبادم کند یا نه؟
صبا از من پیامی ده، به آن صیاد سنگین دلکه تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه؟
من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم امانمیدانم که بعد از این، کسی یادم کند یا نه؟
رهی، از ناله ام خون میچکد اما نمیدانمکه آن بیدادگر، گوشی به فریادم کند یا نه؟