تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره ی باز کجا؟

[!!yalda!!]

عاشقم!
اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره ی باز کجا؟
من کجا؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا؟
تو به لبخند و نگاهی
منِ دلداده به آهی
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به راهی
گُنه از کیست؟
از آن پنجره ی باز؟
از آن لحظه ی آغاز؟
از آن چشمِ گنه کار؟
از آن لحظه ی دیدار؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب
تو را تنگ در آغوش بگیرم.

"رحمان نصر اصفهانی"

[!!yalda!!]

به باران ها چه کسی یاد می دهدموسم پائيز طوری ببارد

كه هيچ گلی

از خانه خود بيرون نيايد.

[!!yalda!!]

تنها کنار تو گرم می شوم

و گرنه فاصله ای چندان نيست

از كنار شما تا دودی
كه به باد می رود.

[!!yalda!!]

اوج خوشبختی است
وقتی عاشق کسی هستی
که تو را آنگونه دوست دارد
که دلت می خواهد ...