تویی آن خواب بلند
تو همان فالِ کفِ دستِ منی
تو پر از ابهامی
و تهی از ماندن ..
ظلمتِ کوچه ی بن بستِ منی.
تویی آن خواب بلند
تو همان فالِ کفِ دستِ منی
تو پر از ابهامی
و تهی از ماندن ..
ظلمتِ کوچه ی بن بستِ منی.
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند