مَحوِ آن چشمان مست
و گونه های سُرخ تو ...
گر بگویـم نیستــم
ڪُفــرانِ نعمـت کـرده ام
مَحوِ آن چشمان مست
و گونه های سُرخ تو ...
گر بگویـم نیستــم
ڪُفــرانِ نعمـت کـرده ام
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
تو را می توانم
از میان تمام آدم های زمین
تشخیص دهم،
به شرط اینکه
چشمانت را نبندی...!
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
میخواهم ربط دهم
لب هایم را
به چشمانَت...
مثلِ كودكى،
خودَت را به خواب بزن!
حلاوتش چند برابر میشود
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
مرا
هوشی
نمی باشد
ڪه مستم ڪرده چشمانت...!!!
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
شب که می وزد بر پنجرۀ چشمانم
باغ جاودانه ای در قلب من
گشوده می شود
که در آن رزهای آتشین دست تو
در بلور شبنم ها می درخشند
و نسیم مهتاب چشمانت
در عطرهای خنک ...
ترانۀ عشق می خواند
به تو می اندیشم
فاصله ها بسته می شوند
و تو در کرانۀ جویبار آبی قلبم
جوانه می زنی
و رویاها دست در دست
میان گلهای خاطره قدم می زنند
صدای پای تو بر باد بوسه می زند
و قاصدکها در دلم پروانه می ریزند
و من در باران گیسویت
سر می نهم بر شانه های عشق
و در باغ جاودانۀ تو
پنجره را می بندم
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
دلم
زورقی ست غرق شده
چقدر دور
چقدر نزدیک به ساحل چشمانت !
تمام افکارم عاشقانه ام که راه بودند
آب می شوند
با دریا در چشمانم
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
چشم های تـــو
زیباترین شعریست
که خدایم برای تسکین
دردهایم سروده است
وقتی نگاهم می کنی
دردهایم را به باد میسپارم
و فراموش می کنم
دردی در سینه دارم ...!!
![]()
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
چاردیواری قلبم
سلّول یک زندان ست
و چشم هایت افقی دوردست
می نشینم پشت پنجرۀ درد
اسمت را در قاب شیشه می نویسم
دری برای فرار
y@saman (02-02-2018)
چشمانت کارناوال آتش بازیست !
یک روز در هر سال برای تماشایش میروم
و باقی روزهایم را وقف خاموش
کردن آتشی میکنم
که زیر پوستم شعله میکشد
y@saman (02-02-2018)
می خواهیم من و چشمانت
خدمتی کنیم
به تاریخ ادبیات عاشقی و
خاطراتت
تو فقط نگاه کن
من می نویسم
y@saman (02-03-2018)