نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: پرسيدن سؤالات تلخ ممنوع

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    5652
    نوشته ها
    1,086
    پسندیده
    264
    مورد پسند : 885 بار در 731 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    پرسيدن سؤالات تلخ ممنوع

    پرسيدن سؤالات تلخ ممنوع!
    تا به حال شده است که با یک پرسش نامربوط از دهان یک آشنای دور یا حتي نزدیک، انقدر غمگین شوی که نتوانی تا چند دقیقه خودت را جمع و جور کنی؟!
    راستی چرا مردم از هم اینهمه سئوال می پرسند؟
    چرا مثلا می پرسند :روی صورتت جوش در آورده ای؟
    چرا اینهمه لاغر شده ای؟
    رنگت چرا این همه پریده؟!
    اینها سئوال های تلخ خالی کننده ای هستند...
    و بدتر از اینها اینکه بپرسی
    فلانی کجاست؟ چند تا بچه داری؟ چرا بچه دار نشدی؟ چرا بچه ات اینهمه چاق است؟ چرا خانه ات این همه قدیمی است؟ خانهء قدیمت بهتر نبود؟
    چرا از یکدیگر سئوال هایی می کنیم که ممکن است هم را مجروح کنیم؟!
    چرا از هم نمی پرسیم که این روسری چه قدر به تو می آید از کجا خریدی اش...
    یا چرا به هم نمی گوییم چه قدر چشمانت برق می زند...
    چه قدر این رنگ مو به تو می آید...
    چه قدر در کنارت از گذشته آرام ترم....
    چه قدر دلتنگ بوده ام و چه خوب که بعد از این همه وقت دوباره دیدمت...
    به موهای سفیدی که از حاشیه روسری دوستمان بیرون آمده چه کار داریم...
    اگر بخواهد خودش درباره اش با ما حرف می زند...
    به لکی که پیشانی اش بر داشته...
    به لایه های چربی ای که ممکن است بر بدنش افزوده شده باشد...
    یا به چین و چروک های صورتش....
    این عبارت، چه قدر عبارت بی رحمانه ست و بی رحمانه تر اینکه از زبان یک دوست شنیده شود:
    چه قدر خراب شده ای!!!
    خراب شده ای یعنی چه؟!
    یعنی اتفاقی ناگواري خستگی هایی بیشمار بر پشت و شانه های دوستمان، آشنایمان یا عزیزمان وارد آمده است و حالا که ما بعد مدت ها او را دیده ایم با گفتن این عبارت باید حتما به او بفهمانیم که تو خراب شده ای و من این را از پوستت، از صورتت، از لاغری ات و از گودی پای چشمانت فهمیده ام!! و من پتک محکم تری بر سرت فرو خواهم آورد تا تو خراب تر ازین که هستی شوی...
    اصلا چرا از هم سئوال می کنیم.... چرا می پرسیم : این مدت که نبودی کجا بودی؟
    یا چرا با طعنه می گوییم این همه مدت با کی بودی که یاد ما نمی کردی..!
    چرا کلمات و جملاتمان را نمی سنجیم!
    ممکن است واقعا کسی با یک جمله ی سادهء ما زخمی تر از آنچه هست شود..
    اصلا به ما چه مربوط که دوستمان چرا ماشینش را فروخته!
    چرا بچه هایش را به فلان مدرسه گذاشته!
    چرا خانه اش را عوض کرده!
    چرا از کارش بیرون آمده است!
    مگر نه اینکه اگرخودش بخواهد به ما خواهد گفت... کمی درنگ کنیم در ابتدای دیدارها و هم دیگر را با سئوالهای عجولانه نیازاریم.
    بگذاریم دوستمان نفسی تازه کند...
    بگذاریم آشنایمان در کنارمان یک فنجان چای بنوشد بدون نگرانی، بدون دلهره، بدون اندوه...
    او را به یاد لکه های صورتش، کج بودن قدم هایش و خالی های اطرافش نیاندازیم!
    قطعا چیزهایی از زندگی اش کاسته شده است که حالا سعی می کند با ارتباط، با سلام های دوباره آنها را التیام دهد.
    از کسی سراغ کسی از متعلقات غایبش را نپرسیم...
    اگر باشد...
    اگر هنوز در محدودهء زندگی اش حاضر باشد، خودش یا نامش به میان خواهد آمد.
    کمی صبور باشیم...
    کمی صبور در ابتدای دیدارها، وهمدیگر را با سئوالهایت تاریک و غمگین کننده نیازاریم!
    به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
    اما زوزه اش را کشید
    تا از پشت
    خنجر نزند




  2. کاربر مقابل پست mohamad.uk عزیز را پسندیده است:

    y@saman (01-31-2018)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن