او” میداند
“من” دوستش دارم
و “این” بدترین قسمت داستان عاشقانه “من” است
نمیگویم داستان عاشقانه “ما”
چون خوب میدانم “او” عاشق نیست
هربار زخمی عمیق تر میزند
و “من ” همچنان آرام پای نامهربانیهایش نشسته ام
هربار میآید
گوشه ای از دلم را میکند و میرود و با خود میبرد
و “من” هربار با بوسه و لبخند بدرقه اش میکنم
چه احمقانه دوستش دارم