تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
گفته بودی که:«چرا محو تماشای منی؟ آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!»مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی !
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.