میشه نری...؟
حداقل حالا نرو، حالا که هوا سرده بذار یه کم بعد
پا که میذارم زمین یخه
به هر چی دست میزنم یخه
رو تخت که دراز می کشم یخه
بذار فکر کنم هستی، فکرم بره سمتِ تو، یخ نبنده
نرو، خب...؟
حالا نرو
یه وقتی برو که دلِ آدم بغل نخواد، لرزِ ش نگیره
یه جوری برو که جات سوز نیاد، آدم نَچاد، عطسش نگیره
بابام میگفت پیر اگه زمستونو رد کنه زنده می مونه
بذار دلِ منم این زمستونو با تو رد کنه، دردش نگیره
نرو، خب...؟
توو این سرما نرو
توو این سوزِ لعنتی که میزنه به استخونا نرو !