کاش من و تـو
دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم
تنگ در آغوش هم
خوابیده درقفسه های
کتابخانه ای روستـایی
گاهی تـو را
گاهی مـرا،،
تنها به سبب
تشدید دلتنگی هایمان
به امانت میبردند
کاش من و تـو
دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم
تنگ در آغوش هم
خوابیده درقفسه های
کتابخانه ای روستـایی
گاهی تـو را
گاهی مـرا،،
تنها به سبب
تشدید دلتنگی هایمان
به امانت میبردند
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
آنقدر دوستت دارم ڪه
یادم نمے آید از ڪجا شروع شد!
داستان ما نه شروع دارد و نه پایان!
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند