باور تلخ نبودنت
تاوان کدامین اشتباه بود؟
توگفتى بمان ، و من ماندم
اکنون که رفته اى
من در کوچه هاى تنهایى
در انتظار برگشتن تو
به بى کسى خود خیره شده ام
و نمى دانم آخر چه خواهد شد
می روى و من نگاهت مى کنم
تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم
بى تو یک عمر براى گریستن وقت دارم
اما براى تماشاى تو همین یک لحظه باقیست
و شاید همین یک لحظه
اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم