بغلم کن غمِ در زخم ، شناور شده ام


بغلم کن گل بی طاقت پرپر شده ام

بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود

بغلم کن که خدا دورتر ازاین نشود

مرگ را آخر هر قافیه تمرین نکنم

مردم شهر تو را ،بعد ِ تو نفرین
نکنم


کاش این نعش به تقدیر خودش تن بدهد

کاش این شعر به من جرات مردن بدهد...