باران مردانه میبارد و اشک های من زنانه …

بی خیال بوی خاک باران خورده ای

که هنوز روی انتظار من ایستاده است
به ته مانده ی احساسی چنگ می زنم
که دیگر زیر بار بی شرفی عشق نمی رود