هر نفس خواهی تجلای دگرزان که بیانوار نتوانم نشستزان که یکدم در جهان جسم و جاندر غمِ اغیار نتوانم نشست
بیغم آن یار نتوانم نشست
شمس را هر لحظه میگوید بلند
بی اولیالابصار نتوانم نشست
من هوای یار دارم بیش ازین
![]()
هر نفس خواهی تجلای دگرزان که بیانوار نتوانم نشستزان که یکدم در جهان جسم و جاندر غمِ اغیار نتوانم نشست
بیغم آن یار نتوانم نشست
شمس را هر لحظه میگوید بلند
بی اولیالابصار نتوانم نشست
من هوای یار دارم بیش ازین
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.